میمون باشه :)

رای زنی ها برای گذاشتن اسمِ عضوِ جدیدِ خانواده ادامه داره :))

پدر میفرمایند "عرفان"  عربیه و بهتره فارسی باشه.

ولی من هر چی عرفان دیدم انقده گل بودن که نگو!

+ میگم اگه نی نی دار شم اسمشو میذارم همایون ، آبجیم میگه هومی صداش میکنم :|

خوبه بچتو عِری صدا کنم؟ :/

پشت دروغ ها پنهان میشویم

گمان میکنیم نمی فهمند!

خوش خیالند، گمان میکنند فقط عجیب شده ایم!

این گونه ذره ذره از خودمان دور می شویم و پشت نقاب ها مخفی .

و از خودمان متنفر

همه ی اینها به خاطر کیفیت هایی است که نداریم و دوست داشتیم داشته باشیم! در واقع باید می داشتیم!

همین.

بعد از مدت ها نوشتن، تصمیم گرفتم جای دیگه ای بنویسم!

امید است میمون [مبارک] باشه :)

+ حسِ بچه هایی رو دارم که روز اول میرن مدرسه و هیچ دوستی ندارن! یا بد تر حتی!!

 [حدودِ چند قرن پیش] بعد از اینکه من چهارم ابتدایی رو تموم کردم، اومدیم اینجا و این یعنی من باید پنجم رو میرفتم مدرسه دیگه ای! توی بلاگ حس همون موقع رو دارم که همه با هم دوست بودن و تو باید ماه ها تنها میموندی تا بالاخره دور و برت پر شه!